17)*رویکرد های بازی درمانی:
1- رویکرد گشتالت
2- رویکردآدلر
3- رویکرد شناختی رفتاری
4- رویکرد کودک محوری
5- بازی درمانی کوتاه مدت برایکودکان خانواده های از هم گسیخته
6- رویکرد بازی درمانی کوتاه مدت برای کودکان بیش فعال همراه با نقض توجه
7- رویکرد روان تحلیلی رویکرد
*بازی درمانی با رویکرد گشتالت :
گشتالت درمانی یک شکل انسان گرایانه و مبتنی بر فرآیند درمان است ، که به کارکرد یکپارچه تمام جنبه های انسان متشکل از ( حواس،جسم،هیجانات و عقل. و....)مربوط است .
اساس تحول شخصیت درتئوری گشتالت ، اصل خود تنظیمی ارگانیسمی است . این فرآیند ارگانیک ، به نیاز های کودک اجازه بروز می دهد.و از یکپارچگی تجارب حمایت می کند. و منجر به یادگیری،رشد و به فعلیت رسیدن توانائی های بالقوه می شود .
از نقطه نظر گشتالت کودک یک ارگانیسم کامل است ، شامل فرآیند ها ساختارو عملکردهای زیستی و روانی است که با حواس،جسم ،هیجانات و عقل متولد می شود و بر اساس پایه ژنتیکی منحصر بفرد رشد می کند .
فرآیند های رشدی او متمایزتر می شود و فردیت کودک بروز می نماید.
هر انسانی در بافت معینی متولد می شود درک می شودورشد می کندو دریک میدان مشخصی به تعامل با محیط می پردازد.
کودک درحفظ تمامیت وجود خود بطور ثابتی با نیاز های خود ( فیزیکی،هیجانی،یا عقلانی) روبرو می شود. واحساس نا راحتی را تجربه می کند.تا زمانی که راهی برای ارضاء هر یک از نیازها پیداکند و تجربه ای را برای کسب احساس رضایت یا یک تعادل جدید جذب کند.
بنابر این فرآیند خود تنظیمی ارگانیسمی مستلزم آگاهی از محیط درونی و بیرونی است .
این آگاهی مستلزم استفاده کامل ازسیستم (حسی-حرکتی،شنوایی،بینایی،چشایی،بویایی، حس عمقی ولامسه)
آگاهی از تحریکات داخلی یا خارجی ارگانیزم منجر به تهیج و بر انگیختگی سیستم حرکتی وبرخورد احتمالی با منبع شناخته شده در ارتباط با نیازکامرواسازی می شود . سپس این تجربه ارزیابی، جذب، هضم شده و برای رشد کودک مورد استفاده قرار می گیرد.
این تعامل با محیط در تئوری گشتالت ((تماس)) نامیده می شود.
تماس: فرآیند آگاهی از از یک نیاز و حرکت به سمت محیط برای برآوردن آن است .
درگیری با محیط از نقطه نظر گشتالت برای برآوردن نیاز یک تهاجم است که فرد را قادر به جهت گیری حرکت و سازمان بندی هیجان یا انزژیش می کند .
بنابراین تهاجم برای رشد ضروری است .
مرز برخورد و درگیری : نقطه ای است که فرد در آن ((من)) را از غیر من تجربه می کند و احساس خود رشد می کند.
در شخصیت سالم خود همیشه تغییر میکند
خود از برخورد با محیط ازطریق جذب آن چه که باعث پرورش او می شود و طرد آنچه که او را محدود میکند یا مسموم کننده است به چیز تازه ای مبدل می شود .
(18)برخی از کارکردهای سالم بطور خود انگیخته ، خوشایند ، بدون کوشش، لذت بخش ومعنادار تجربه می شوند که این مستلزم ارتباط پرقدرت باخود، دیگران و دنیاست.
ارتباط، انتخاب و درستی در گشتالت درمانی ویژگی های سلامتی و
رکود، مقاومت، انعطاف پذیری و کنترل افراطی ویژگی های بیماری هستند.
ناراحتی روانی که اغلب با اضطراب همراه است در درون فرد علائمی از عدم تعادل هستند. و احتما لاً توقف هایی در کارکرد طبیعی ایجاد می کنند.
زمانی که کودک برای روبرو شدن با نیاز هایش وادامه رشدش تلاش می کند اما در برخورد منجر به درد روانی یا جسمی از قبیل رها شدن یا آسیب دیدن می شود از یک پارچگی جلوگیری می کند و فرآیند تماس با محیط بهم می ریزد به عبارت دیگر مسائل بسیار زیادی زندگی کودک را احاطه میکنند.
منشاء دیگر کارکرد نامناسب کودکان مستقیماً ناشی از این حقیقت است که کارکرد اصلی در زندگی روانی کودک درون فکنی است ( واقع گرایی مطلق پیاژه)
در طی فرایند انتزاعی کردن وبازنمایی واقعیت به نماد های روانی به منظورانعکاس وارزیابی
کودک گشتالت خود رابر اساس سازمان بندی تجارب خود همراه با واکنش ها ، پاسخ ها و آموزش افراد مهم در زندگیش تشکیل می دهد.
کودک تمام این رویدادهای درونی وبیرونی رادر خود هضم می کند.
برای کودک این درون فکنی ها غیر قابل تردید است . زیرا کودک فاقد رسش شناختی یا هیجانی است .
بدین منظور توانایی تشخیص اینکه چه چیزی برای آن ها مناسب یا نامناسب می باشد را ندارند. بنابر این هر چیزی که درمورد خودشان بشنوند یا تصور کنند که می شنوند تمایل دارند بپذیرند.
آن ها تمام طرحواره ها یا باورها رادر مورد خودشان این که در ارتباط با دیگران چطور هستند یا چطور باید باشند را شکل می دهند . این باورها ، تعمیم ها یی از قبیل ((من نادان هستم)) ((من با همه مهربان هستم )) چه چیزهای بدی در مورد من وجود دارد –من لیاقت این زندگی را ندارم یا هرگز کار درستی انجام نداده ام ، هستند که فرد در مورد خودش عنوان می کند.
کودک با این باورها عمیقاً متوجه می شود که چیزی در درونش اشتباه است .
کودک هر چه پیام های – را بیش از پیام های + جذب کند بیشتر احساس می کند که واقعاً خود را از دست داده است . در نتیجه
او رشد خود را متوقف و محدود می کند.
چنین محدودیتی موجب فروپاشی خود می شود.
چنین محدودیت و حمله به خود منجر به ایجاد یک تجربه ناقص از توانایی های سازمان بندی شده در ارتباط ب کارکردهای حسی و حرکتی می شود.
در نتیجه ارتباط موثر با خود شخص ، دیگران و محیط آشفته می شود.
اغلب کودک ، از مقابله با تجربه آسیب زا یا تجربه مزمن خاص ، دچار نا امیدی و یاس می شود.
مثلاً: رویارویی با پدر الکلی ، معتاد یا طلاق والدین توسی ، رشد هیجانی و شناختی کودک ( خود محوری) ممکن است او را برای سرزنش خود در مقابل شکست خانواده آماده کند.
ارگانیسم به منظور خود از فرو پاشی روانی ، تجاربی را در زمینه زندگی او قرار می دهد. در اینجا مساله ناتمام از بین رفتن انرژی و فریاد برای توجه است .
جذب در مرحله اول باعث تضعیف وی شده است .
کودک به منظور اجتناب از طرد و رها شدن و به دست آوردن تایید ، به رفتار های مرضی ای را بروز می دهد که مانع درگیری او در برخورد با دنیایش ب کودکان ، معلمین ، والدین وکتاب ها شود
برای مثال: احساساتش را از طریق نادیده گرفتن تجربه شخصی اش فرافکنی گند.
(19)او ممکن است بوسیله کتک زدن ریا، مشت زدن یا لگد زدن از احساسات درد ناکش دور شود .
او ممکن است خشم و سوگش را از طریق محدود کردن به نقاط مختلف بدنش مثل سردرد معده درد یا حملات آسمی به خودش معطوف کند.
ممکن است برای اجتناب از احساسی که دارد بیش فعال یا دوری گزین شود .
این رفتارها نشان دهنده این نکته است که جنبه هایی از فرآیند ارگا نیسمی کودک نیاز به اصلاح دارد و این که احساس کودک از خودش ناچیز و شکننده است
*اهداف درمانی:
1-ضروری ترین جنبه بازی درمانی براساس رویکرود گشتالت ارتباط درمانی است .
براساس تجربه احترام متقابل و نشان دادن علاقمندی حهت درمان مراجع
نکته اساسی: درمانگر باید خودش و کودک را دارای حق برابر ببیند . بدون توجه به وضعیت بزرگسالی با تخصص ،برقراری یک ارتباط مبتنی بر اعتماد و تلاش برای ایجاد رابطه اولین هدف درمان می باشد.
2- بازتوانی و تمایزکارکرد حسی و حرکتی) استفاده از اعضای حسی و حرکتی ) اگر کودک این کارکردها را محدود کند آن ها بتدریج از سازمان بندی تجربه فاقد حساسیت شده و از هم گسیخته می شوند .
در درمان باید این احساسات بیدار شوند که فرد احساس کند و فاعل گردد.
3- ایجاد خود حمایتی درفرد : هر کودک بخش جدایی ناپذیر ازسیستم خانواده و ساختارفرهنگی است .
با وجود این او فرد واحدی است . درگیر کردن سیستم خانواده و خواست های فرهنگی برای انطباق ، موجب می شود کودک این تجربه را که او کیست کشف نکند.
یک کودک آشفته اساساً با دنیایش تلاقی پیدا می کند و خودش را از دریچه چشمان دیگران می بیند.
این موضوع مانع توانایی اودرفهم این که چه کسی هست؟و چه کسی نیست؟، مسئولیت اورا برای انتخابهایش محدود می کند
ضروری است که بازی درمانی دانش او را نسبت به خود و منحصر بفرد بودنش نیرو بخشد. کودک بفهمد حق انتخاب دارد و می تواند رفتار های جدید را کشف کند .
4- از اهداف مهم دیگر در بازی درمانی ، این است که کودک از بیشتر هیجانهایش( خشم ،پرخاشگری،اندوه و غم ، شادی )آگاه شود
یعنی هر هیجانی چطور در بدن احساس می شود و چه مفهومی دارد و چطور می تواند از آن ها استفاده کند وآن ها را از
راه های مستقیم و مناسب ابراز کند.
معمولاً کودک در درمان از ابراز هیجان خود خود داری می کند .
این امر می تواند باعث شروع و ابقاء علائمی مانند ( سردرد ، آسم ، معده درد و خستگی شود.)
خشم کمتر از سایر هیجانات درک شده است . بازداری ابراز ناکامی ، خشم و عصبانیت ، اغلب دلیل بسیاری از مشکلات در آشفتگی کودک است و یا احساس بی کفایتی خود است.
ابرازخود کودک، مستلزم پرخاشگری درخدمت خود است که توسط بزرگسال به عنوان خصومت مورد تعبیر غلط قرار می گیرد.
این اشتباه ، به عنوان قسمتی از دید کودک درمورد خود درون فکنی می شود .
بنابر این درمان باید سبب تسهیل درک او نسبت به هیجانش به ویژه در مورد خشمش شود و راه درستی پیدا کند که از طریق آن ها با نیاز هایش روبرو شود .
5- این شکل از بازی درمانی گشتالتی به نیاز کودک برای کشف مجدد از طریق کمک به ارتباط درمانی قابلیت او در مورد خود حمایتی و بیان هیجانی می پردازد.
هدف دیگر درمان ترمیم تمام منابع ارگانیسمی است تا همانند خود منحصر بفردش کارکرد کاملی داشته باشد. بنابراین او باید تمام جنبه های خودش رابپذیرد. (حتی جنبه هایی راکه خودش یا دیگران ممکن است دوست نداشته باشند. )
قبل از اینکه رشد توام با سلامتی امکانپدیر شود او نیاز دارد آن جنبه هایی از خودش که محدود ،طرد، فرافکنی و جداکرده بود را دوباره گرد آوری و جذب کند یا به طریقی اصلاح کند.
20-*تشکیل یک اتحاد درمانی با والدین :
یک دوره موفقیت آمیز در درمان مستلزم برقراری ارتباط با افراد دیگری به ویژه والدین کودک در زندگی است
درک از رفتار کودک مستلزم ارزیابی و درگیر شدن با زندگی کودک به عنوان یک کلیت است و ادامه می یابد و تمام عوامل در زندگیش وابسته به یکدیگرند
کار درمانی مستلزم این است که درمانگر نه تنهایی درون روانی او بلکه با عناصر بیرونی که رفاه او راتحت تاثیر قرار داده اند نیز رابطه برقرار کند.
اصل اساسی در گشتالت درمانی این است که رفتار کارکردی از میدانی است که آن رفتار بخشی از آن است . به منظور درک رفتار با علائم یک کودک درمانگر باید از موقعیت به عنوان یک کلیت شروع کند و هیچ قسمتی از آن را مستثنی نکند
اعضاء خانواده – کارکنان مدرسه اولیاء قانونی دوستان هر فرد یا گروهی بخش مهمی از زندگی کودک است بنابراین باید در درمانش در نظر گرفته شوند.