روان شناسی رشد ،نظریه های رشد ( پیاژه- اریکسون)، مراحل رشد (کودکی –نوجوانی-بزرگسالی- پیری )
روانشناسی رشد چیست؟
روانشناسی رشد، شاخهای از روانشناسی است که به مطالعه چگونگی رشد و تغییر افراد در طول زندگیشان میپردازد. روانشناسان رشد نه تنها به مطالعه تغییرات جسمی و فیزیکی در فرایند رشد افراد میپردازند بلکه رشد اجتماعی، هیجانی و شناختی افراد در طول زندگیشان را نیز در نظر میگیرند. قبل از بحث بیشتر در این مورد، بهتر است به تعریف دقیق «رشد» بپردازیم.
2- رشد چیست؟ این واژه، رشد انسان در طول زندگی، از شکلگیری نطفه تا مرگ، را توصیف میکند. مطالعه علمی رشد انسان، به دنبال درک و تشریح چگونگی و چرائی تغییراتی است که افراد در طول زندگیشان میکنند. این مطالعه، تمام جنبههای رشد انسان، شامل رشد جسمی، هیجانی، ذهنی، اجتماعی، ادراکی و شخصیتی را در برمیگیرد.
مطالعه علمی رشد، نه تنها برای روانشناسی بلکه برای جامعهشناسی، آموزش و بهداشت نیز اهمیت دارد. منظور از رشد، تنها جنبههای جسمی و فیزیولوژیکی آن نیست بلکه جنبههای شناختی و اجتماعی مرتبط با آن نیز میباشد.
مطالعه رشد انسان برای تعدادی از رشتهها از جمله زیستشناسی، انسانشناسی، آموزش، تاریخ و روانشناسی اهمیت دارد. البته ازهمه مهمتر، کاربردهای عملی مطالعه رشد انسان است. با درک بهتر این که افراد چرا و چگونه رشد و تغییر میکنند، میتوان این دانش را برای کمک به آنها در زمینه به کارگیری تمام توانائیهای بالقوهشان در زندگی، به کار بست.
3- مطالعه رشد چگونه صورت میگیرد؟ روانشناسان رشد، روشها و فنون متفاوتی را برای مطالعه رشد انسان به کار میگیرند. پژوهشگران از روشهای علمی برای جمعآوری و تحلیل سامانمند اطلاعاتی که قابل نتیجهگیری باشند، بهره میگیرند. روش علمی،فرایندی است که از رویهها و اصول مشخصی برای یافتن پاسخ سوالات استفاده میکند.
چهار مرحله اصلی در یک روش علمی وجود دارد:
§ پاسخگویی به یک سوال
§ ایجاد یک فرضیه
§ آزمودن فرضیه
§ نتیجهگیری
پژوهشهای روانشناسی در زمینه رشد نیز از روشهای مختلفی از جمله آزمایش، مطالعات طولی (پژوهشی که با پیگیری آزمودنی برای دورههای طولانی انجام میگیرد)، مطالعات مقطعی(پژوهشی که در آن گروهی را در زمانی خاص تحت بررسی قرار میدهد)، مطالعات همبستگی و مطالعات موردی، استفاده میکنند.
پس از آن که نوع پژوهش تعیین گردید، مرحله بعد تعیین چگونگی جمعآوری اطلاعات است. در روانشناسی رشد از روشهای مختلفی استفاده میشود که هر یک نقاط قوت و ضعف خاص خود را دارند. برخی از رویکردهای متداول عبارتند از:
§ مشاهده. دو نوع متفاوت از مشاهده وجود دارد. نخست، مشاهده موضوع مورد نظر در محیط آزمایشگاهی و دیگر، مشاهده در محیط طبیعی. فایده مشاهده در محیط آزمایشگاهی این است که شرایط توسط آزمایش قابل کنترل هستند امّا عیبش این است که شرایط ممکن است غیرطبیعی باشند و فرد از تحت مطالعه بودن آگاه است. مشاهده طبیعی به پژوهشگر امکان میدهد تابه مطالعه در شرایط طبیعی و واقعی بپردازد. فایده این روش این است که پژوهشگر میتواند رفتارها را آن گونه که واقعاً در شرایط طبیعی اتفاق میافتند مشاهده کند امّا عیبش این است که پژوهشگر ممکن است نتواند متغیرهای خارجی موثر بر رفتار را کنترل کند.
§ مطالعه موردی. یک مطالعه موردی، تحلیل عمیق یک فرد خاص است. با وجودی که این روش پژوهشی اطلاعات جامعی درباره یک فرد خاص فراهم میسازد، امّا تعمیم نتایج به دست آمده بر روی گروههای بزرگتر غالباً مشکل است. به این دلیل، از مطالعات موردی غالباً در پژوهشهای بالینی یا در مواردی که جنبههای خاص زندگی فرد مورد مطالعه قابل تکثیر یا بازتولید نباشد، استفاده میشود.
§ پرسشنامه. این روش راه ساده و سریعی را برای جمعآوری حجم زیادی از اطلاعات در اختیار پژوهشگر قرار میدهد. یکی از نقاط ضعف این روش این است که تنوع، خلاقیت و فردیت پاسخها را کاهش میدهد. در مواردی که فرد مورد مطالعه قادر به پر کردن پرسشنامه نباشد، مثلاً کودک خردسال، سوالات از طریق مصاحبه پرسیده میشود.
§ آزمایش. آزمایش مستلزم دستکاری و اندازهگیری متغیرهاست. این روش پژوهشی، علمیترین روش است اما در صورتی که متغیرهای مورد نظر، مفاهیم انتزاعی یا درونی باشند، به کارگیری آن دشوار است. مشکل دیگر این است که برخی متغیرهای مورد نظر به دلایل اخلاقی، قابل مطالعه در خلال آزمایش نیستند. به عنوان مثال، میتوان به پژوهش بر روی اثرات تنبیه شدید کودکان در رشد آنها اشاره کرد.
4- پرسشهای اصلی در روانشناسی رشد چیست؟
چند بحث و موضوع مهم در طول تاریخچه روانشناسی رشد وجود داشته است. بعضی از پرسشهای اصلی که از سوی روانشناسان و پژوهشگران مطرح گردیده، حول محور اهمیت نسبی وراثت در مقابل محیط، فرایندی که رشد از طریق آن صورت میگیرد و اهمیت کلّی آزمایشهای اولیه در مقابل رویدادهای بعدی، بوده است.
یک موضوع کلاسیک در پژوهشهای رشد کودکان، «طبیعت در برابر وراثت» است. آیا وراثت نقش عمدهتری در رشد کودک دارد یا محیط؟ امروزه، اغلب روانشناسان تشخیص دادهاند که هر دو عنصر، نقشی اساسی دارند امّا بحث همچنان بر سر موضوعات دیگری چون استعداد تحصیلی یا گرایشهای جنسی ادامه دارد. ( 1 )
3- نظریه رشد پیاژه
نظریه رشد مرحلهای پیاژه به تشریح رشدِ شناختی کودکان میپردازد. رشدِ شناختی مستلزم تغییرات در توانائیها و فرایند شناخت است. به نظر پیاژه، کودکان کم هوشتر از بالغین نیستند بلکه تنها نحوه تفکر آنها متفاوت است.
مفاهیم کلیدی
· طرحواره- عملیات ذهنی و فیزیکی درگیر در فرایند دانستن و درک را تشریح میکند. طرحوارهها ردههای دانش هستند که به ما در تفسیر و درک جهان کمک میکنند. به نظر پیاژه، یک طرحواره هم شامل ردهای از دانش و هم فرایند کسب آن دانش است. با هر تجربه جدید، این اطلاعات تازه برای اصلاح، اضافه شدن و یا تغییر طرحوارههای موجود قبلی به کار گرفته میشوند. برای مثال، کودک ممکن است طرحوارهای درباره یک نوع حیوان، مثلاً سگ داشته باشد. اگر تنها تجربه کودک با سگهای کوچک بوده باشد، کودک ممکن است اعتقاد یابد که تمام سگها کوچک، پشمالو و دارای چهار پا هستند. حال فرض کنید که کودک با سگ خیلی بزرگی روبرو شود. در این صورت، کودک این اطلاعات تازه را گرفته و طرحواره موجود قبلی را اصلاح میکند تا شامل این اطلاعات جدید نیز بگردد.
· جذب- فرایند وارد ساختن اطلاعات تازه به یک طرحواره موجود قبلی، جذب نام دارد. این فرایند تا حدّی ذهنی است زیرا ما معمولاً تمایل داریم که اطلاعات و تجربیات را تا حدودی تغییر دهیم و اصلاح کنیم تا با عقاید قبلیمان جور در بیاید. در مثال بالا، دیدن یک سگ و برچسبزدن آن به عنوان «سگ»، مثالی از جذب حیوان در طرحواره سگ کودک است.
· انطباق- بخش دیگری از وفقپذیری، مستلزم تغییر دادن طرحوارههای موجود در پرتو اطلاعات جدید است. این فرایند، انطباق نامیده میشود. انطباق مستلزم تغییر طرحوارهها یا ایدههای موجود در نتیجه اطلاعات یا تجربیات جدید است. در خلال این فرایند ممکن است طرحوارههای جدیدی هم به وجود آیند.
· عادلجویی- پیاژه اعتقاد داشت که تمام کودکان سعی میکنند بین «جذب» و «انطباق» از طریق سازکاری که پیاژه آن را تعادلجویی نامیده، توازن برقرار کنند. کودکان همانطور که طی مراحل رشدِ شناختی پیشرفت میکنند، مهم است که تعادلی را نیز بین به کار بستن دانش قبلی (جذب) و تغییر رفتار متناسب با دانش جدید (انطباق) حفظ کنند. تعادلجویی به توضیح و توصیف چگونگی توانایی کودکان برای انتقال از یک مرحله تفکر به مرحله بعدی کمک میکند.
4- نظریه رشد کولبرگ
لاورنس کولبرگ، روانشناس، با اصلاح و توسعه کار پیاژه، نظریه جدیدی ارائه کرد که به توصیف رشد استدلال اخلاقی میپردازد. پیاژه یک فرایند دو مرحلهای را برای رشد اخلاقی تشریح کرد در حالی که نظریه رشد اخلاقی کولبرگ، شش مرحله در داخل سه سطح مختلف را در نظر میگیرد. کولبرگ نظریه پیاژه را توسعه داد و عنوان کرد که رشد اخلاقی یک فرایند مداوم است که در سراسر دوره عمر اتفاق میافتد. کولبرگ نظریه خود را بر پایه تحقیقات و مصاحبههایی که با گروههایی از نوجوانان و جوانان انجام داده بنا کرده است. تعدادی محظورات اخلاقی به بچهها عرضه شده و سپس با آنها مصاحبه به عمل آمده تا استدلالهایی که در پس قضاوتهای آنان در مورد هر سناریو قرار دارد، تعیین گردد. آنچه در زیر میآید یک نمونه از محظورات اخلاقی ارائه شده توسط کولبرگ است:
«زنی به خاطر ابتلا به نوع خاصی سرطان در حال مرگ است. تنها یک دارو وجود دارد که پزشکان فکر میکنند ممکن است جان او را نجات دهد. این دارو به تازگی توسط داروسازی ساخته شده است. هر چند ساختن دارو پرهزینه بوده امّا داروساز قیمتی معادل 10 برابر هزینه ساخت برای آن در نظر گرفته است. مثلاً فرض کنید 200 دلار صرف ساختن آن کرده و 2000 دلار آن را به فروش میرساند. شوهر زن بیمار به هر کس که میشناسد برای قرض گرفتن مراجعه میکند امّا رویهم رفته موفق به جمعآوری بیشتر از 1000 دلار، یعنی نصف قیمت دارو نمیشود. او به داروساز میگوید که زنش در آستانه مرگ است و از او درخواست میکند که یا دارو را ارزانتر بدهد و یا به او اجازه دهد که بقیه پول آن را بعداً بپردازد. امّا داروساز موافقت نمیکند و میگوید من این دارو را کشف کردهام و میخواهم از بابت آن پولدار شوم. سرانجام مرد از قانعکردن داروساز ناامید میشود و شبانه به داروخانه دستبرد میزند و دارو را برای زنش میدزدد. آیا آن مرد باید این کار را میکرد؟»
کولبرگ به پاسخ این سوال در مورد این که مرد کار درستی کرده است یا خیر زیاد علاقهمند نبود بلکه آنچه برای او جالب بود «استدلالهایی» بود که در پشت تصمیمات شرکتکنندگان در این نظرخواهی قرار داشت. کولبرگ پاسخهای دریافت شده را در قالب مراحل مختلف استدلال، ردهبندی کرد.
سطح 1- اخلاق پیشقراردادی
مرحله 1- اطاعت و تنبیه
نخستین مراحل رشد اخلاقی در بین نوجوانان و جوانان مشترک است. در این مرحله، بچهها قوانین را ثابت و مطلق میانگارند. اطاعت از قوانین بسیار مهم است زیرا باعث جلوگیری از تنبیه میشود.
مرحله 2: فردگرایی و مبادله
در این مرحله، نقطه نظرات فردی و قضاوت بچهها برپایه چگونگی بر آورده ساختن نیازهای فردی قرار دارد. مثلاً در مورد داستان قبلی، بچهها میگفتند که بهترین کار، کاری بود که به بهترین وجه نیازهای همسر زن بیمار را برآورده میکرد. تقابل، تنها در صورتی که در خدمت علائق شخصی فرد باشد امکانپذیر است.
سطح 2- اخلاق قراردادی
مرحله 3: رواط میان فردی
این مرحله بر زندگی مطابق نقشها و انتظارات اجتماعی تمرکز دارد. همرنگی با جماعت، «خوب» جلوهگر شدن و ملاحظه تاثیر تصمیمات بر روابط، مورد تاکید قرار میگیرد.
مرحله 4: حفظ مرتبه اجتماعی
در این مرحله از رشد اخلاقی، انسانها به هنگام قضاوت کردن جامعه را به صورت کلّی در نظر میگیرند. تمرکز اصلی بر حفظ قانون، پیروی از مقررات، انجام وظیفه و احترام به مافوق است.
سطح 3- اخلاق پسقراردادی
مرحله 5: قراردادهای اجتماعی و حقوق فردی
در این مرحله، انسانها شروع به در نظر گرفتن ارزشها، عقاید و باورهای متفاوت سایر مردم میکنند. قوانی برای حفظ یک جامعه اهمیت دارند امّا افراد جامعه باید این استانداردها و چهارچوبها را قبول داشته باشند.
مرحله 6: اصول همگانی
آخرین سطح از استدلال اخلاقی کولبرگ بر پایه اصول اخلاقی همگانی و استدلال انتزاعی قرار دارد. در این مرحله، انسانها از این اصول که ملکه ذهنشان شده است پیروی میکنند، حتی اگر با قوانین و مقررات تناقض داشته باشند.
انتقادهایی بر نظریه رشد اخلاقی کولبرگ
· آیا استدلال اخلاقی لزوماً به رفتار اخلاقی منجر میشود؟ نظریه کولبرگ به تفکّر اخلاقی میپردازد در حالی که بین دانستن این که چه کار باید بکنیم و اعمال واقعی ما اختلاف زیادی وجود دارد.
· آیا عدالت، تنها جنبه استدلال اخلاقی است که باید در نظر گرفت؟ نظریه کولبرگ بر مفهوم «عدالت» به هنگام تصمیمگیریهای اخلاقی، تأکید بیش از اندازهای دارد. در حالی که عوامل دیگر نظیر دلسوزی، ترحّم، مواظبت و سایر احساسات میان فردی میتوانند سهم مهمی در استدلال اخلاقی داشته باشند.
آیا نظریه کولبرگ تأکید بیش از اندازهای بر فلسفه غربی دارد؟ فرهنگهای فردگرا بر حقوق فردی تأکید دارند در حالی که فرهنگهای جمعگرا بر اهمیت جامعه تاکید میورزند. فرهنگهای شرقی ممکن است نظرگاههای اخلاقی متفاوتی داشته باشند که نظریه کولبرگ آنها را به حساب نیاورده است
2- مراحل رشد روانی- جنسی فروید
رشد روانی- جنسی چیست؟
بر طبق نظریه فروید، شخصیت انسانها غالباً تا سن 5 سالگی شکل میگیرد. تجربیات اولیه، نقش مهمی در رشد شخصیت ایفاء میکند و تأثیرات آنها در رفتارهای بعدی انسان در زندگی تداوم مییابد. نظریه رشد شخصیت فروید، یکی از معروفترین و در عینحال بحث برانگیزترین نظریههاست. فروید اعتقاد داشت که شخصیت انسانها طی یک سری مراحل دوران کودکی شکل میگیرد که در خلال آنها، انرژیهای لذتجوی «خود» ( id ) بر ناحیههای تحریکپذیر خاصی متمرکز میشود. این انرژی روانی-جنسی یا «زیست مایه» ( libido ) به عنوان نیروی محرکی که در پشت رفتارها قرار دارد، در نظر گرفته شده است.
اگر این مراحل با موفقیت تکمیل گردند، نتیجهاش شخصیت سالم خواهد بود. و چنانچه جنبههای خاصی در مرحله مناسب خود حل نشده باقی بماند، میتواند به «تثبیت» بیانجامد. تثبیت یعنی تمرکز ماندگار بر روی یک مرحله روانی-جنسی قبلی. تا وقتی که این تعارض حل نشود، فرد در این مرحله همچنان «گرفتار» باقی میماند. برای نمونه، کسی که در مرحله دهانی تثبیت شده باشد. ممکن است بیش از حدّ به دیگران وابسته باشد و در جستجوی تحریک دهانی از طریق سیگار کشیدن، نوشیدن یا خوردن برآید.
مرحله دهانی
در خلال این مرحله، تنها راه تعامل نوزاد با جهان خارج از طریق دهان است و در نتیجه واکنش مکیدن اهمیت خاصی دارد. دهان برای خوردن، ضرورت دارد و نوزاد از تحریک دهانی از طریق فعالیتهای ارضاءکنندهای نظیر مکیدن و مزه کردن، لذت میبرد. به دلیل آن که نوزاد به طور کامل به پرستارش وابسته است (کسی که به او غذا میدهد)، نوعی حس اعتماد و آسایش از طریق این تحریک دهانی در او رشد مییابد.
تعارض اصلی در این مرحله، فرایند از شیرگرفتن است- بچه باید وابستگی کمتری به پرستارش پیدا کند. اگر تثبیت در این مرحله اتفاق افتد، فروید معتقد است که فرد در آینده با مشکلاتی از قبیل وابستگی یا پرخاشگری روبرو خواهد شد. تثبیت دهانی میتواند به مسائلی در خوردن، آشامیدن، سیگارکشیدن یا ناخن جویدن منجر شود.
مرحله مقعدی
در خلال این مرحله، به عقیده فروید تمرکز اصلی «زیست مایه» بر کنترل حرکتهای ادرار و دفع است. تعارض اصلی در این مرحله، آموزش آداب دستشویی رفتن است. بچه باید یاد بگیرد که نیازهای بدنی خود را کنترل کند. رشد این کنترل به حس استقلال و پیشرفت میانجامد.
بنا بر گفته فروید، موفقیت در این مرحله به رویکرد پدر و مادر در آموزش آداب دستشویی رفتن دارد. نخستین رویکرد، مستلزم پاداش و تشویق به خاطر استفاده از دستشویی در زمان مناسب است. و دومین رویکرد، تنبیه، تمسخر یا شرمنده کردن بچه به خاطر عدم استفاده از دستشویی است.
اگر پدر و مادر رویکر خیلی ملایمی را برگزینند، «شخصیت مقعدی-دفعی» رشد خواهد کرد که شخصیتی مخرّب، نامرتب و ولخرج خواهد بود. و چنانچه پدر و مادر خیلی سختگیر باشند و یا آموزش آداب دستشویی رفتن را از خیلی زود شروع کنند، «شخصیت مقعدی-ضبطی» رشد خواهد کرد که شخصیتی محکم، منظم، جدّی و وسواسی خواهد بود.
مرحله آلتی
در این مرحله، تمرکز اصلی «زیست مایه» بر دستگاه تناسلی است. بچهها تفاوت بین زن و مرد را کشف میکنند. فروید عقیده داشت که پسرها شروع به در نظر گرفتن پدر به عنوان رقیبی برای عاطفه مادر میکنند. «عقده اُدیپ» به تشریح این احساس یعنی در اختیار داشتن مادر و تمایل به جایگزینی پدر میپردازد. از طرف دیگر، بچه میترسد که به خاطر این احساس مورد تنبیه پدر قرار گیرد. ترسی که فروید آن را «اضطراب اختگی» مینامد.
از عبارت «عقده الکترا» برای تشریح احساسات مشابه در دختران جوان استفاده شده است. فروید این تجربه در دختران را «غبطه قضیب» مینامد.
نهایتاً بچه با پدر یا مادر همجنس خود (پسر با پدر، دختر با مادر) به شناخت جنسی بیشتری دست مییابد. در مورد دختران، فروید عقیده داشت که غبطه قضیب هیچگاه به طور کامل از بین نمیرود و تمامی زنان تا حدّی در این مرحله تثبیت شده باقی میمانند. روانشناسانی چون خانم کارن هورنای این نظریه را رد کرده و آن را نادقیق و برای زنان تحقیرآمیز دانستهاند. خانم هورنای در مقابل ادعا کرده است که مردان به دلیل این که نمیتوانند موجود دیگری را به دنیا آورند با احساس حقارت و نقص دست و پنجه نرم میکنند.
دوره نهفتگی
در این دوره، علائق «زیست مایه» سرکوب شدهاند. رشد «خود» ( ego ) و «فراخود» ( superego ) در این دوره آرامش دخالت دارد. این مرحله حدوداً زمانی آغاز میشود که کودک وارد مدرسه میشود و توجه بیشتری به روابط با همسن و سالان و بازیها و ... پیدا میکند.
دوره نهفتگی، زمان کشف کردن است که در آن، انرژی جنسی هنوز وجود دارد امّا به ناحیههای دیگری نظیر تعاملات اجتماعی منحرف شده است. این مرحله در رشد مهارتهای اجتماعی و ارتباطی و اعتماد به نفس اهمیت دارد.
مرحله تناسلی
در آخرین مرحله از رشد روانی-جنسی، میل جنسی شدیدی به جنس مخالف به وجود میآید. در حالی که در مراحل قبلی، تمرکز صرفاً بر روی نیازهای فردی بود، در این مرحله توجه به خوشبختی دیگران رشد مییابد. اگر سایر مراحل با موفقیت تکمیل شده باشند، اکنون فرد باید متعادل، صمیمی، مهربان و نوع دوست باشد. هدف این مرحله، برقراری تعادل بین جنبههای مختلف زندگی است.
ارزیابی نظریه رشد روانی-جنسی فروید
· این نظریه تقریباً به طور کامل بر روی رشد مردان متمرکز است و توجه کمی به رشد روانی-جنسی زنان دارد.
· آزمایش علمی نظریه فروید دشوار است. مفاهیمی چون «زیست مایه» قابل سنجش و اندازهگیری نیستند و در نتیجه نمیتوان آنها را آزمود. تحقیقات به عمل آمده، تا حد زیادی بیاعتباری نظریه فروید را نشان دادهاند.
· پیشبینیهای آینده خیلی مبهم هستند. چگونه میتوان دانست که یک رفتار فعلی مشخصاً به دلیل یک تجربه در دوران کودکی میباشد؟ فاصله زمانی بین علّت و اثر آنقدر زیاد است که به سختی میتوان رابطهای را بین دو متغیر در نظر گرفت.
نظریه فروید بر پایه مطالعات موردی و نه پژوهشهای تجربی است. همچنین، فروید نظریه خود را برپایه جمعی از بیماران بالغ خود بنا نهاده است، نه بر روی مشاهده واقعی و مطالعه کودکان
مطالعه رشد انسان، موضوعی بسیار غنی و گسترده است. همه ما شخصاً مسأله رشد را تجربه کردهایم امّا گاهی اوقات درک این که مردم چگونه رشد یافتهاند و چرا اینگونه عمل میکنند، دشوار و پیچیده است. نظریههای رشد، چهارچوب مفیدی را برای تفکّر درباره رشد و نمو و یادگیری انسان فراهم میسازند. اگر برای شما نیز این سوال پیش آمده است که چه چیزی انگیزه افکار و رفتار انسان است، درک این نظریهها بینش مفیدی را هم برای تکتک افراد و هم برای جامعه فراهم مینماید. آنچه در زیر میآید برخی از مهمترین نظریههایی است که برای توضیح و تشریح جنبههای مختلف رشد انسان پدید آمدهاند:
1- نظریه رشد اریکسون
رشد روانی-اجتماعی چیست؟
نظریه رشد روانی-اجتماعی اریکسون یکی از معروفترین نظریههای شخصیت در روانشناسی است. اریکسون نیز همانند فروید اعتقاد داشت که شخصیت هر فرد، طی مراحلی رشد مییابد. نظریه اریکسون برخلاف نظریه مراحل روانی-جنسی فروید، به تشریح تاثیر تجربه اجتماعی در تمام طول عمر میپردازد.
یکی از عناصر اصلی در نظریه مراحل روانی-اجتماعی اریکسون، رشد هوّیت خود ( ego identity ) است. «هویت خود»، حس آگاهانه خود است که ما از طریق تعاملات اجتماعی رشد میدهیم. به گفته اریکسون، «هویت خود» ما با هر تجربه و اطلاعات جدیدی که در تعاملات روزانه خود با دیگران به دست میآوریم، دائماً تغییر میکند. اریکسون همچنین عقیده داشت که علاوه بر «هویت خود»، یک حس صلاحیت نیز انگیزه رفتار و اعمال ما را تشکیل میدهد.
هر مرحله در نظریه اریکسون به صلاحیت یافتن و شایسته شدن در یک محدوده از زندگی مربوط است. اگر یک مرحله به خوبی پشتسر گذاشته شود، شخص احساس تسلّط خواهد کرد. و اگر یک مرحله به طور ضعیفی مدیریت شود، حس بیکفایتی در شخص پدید خواهد آمد.
اریکسون عقیده داشت که افراد در هر مرحله، با یک تضاد روبرو میشوند که نقطه عطفی در پروسه رشد خواهد بود. به عقیده اریکسون، این تضادها بر به وجود آوردن یک کیفیت روانی یا ناکامی در به وجود آوردن آن کیفیت متمرکزند. در خلال این دوره، هم زمینه برای رشد شخصی بسیار فراهم است و هم از سوی دیگر، برای شکست و ناکامی.
مرحله 1 رشد روانی- اجتماعی: اعتماد در برابر بیاعتمادی
· نخستین مرحله نظریه رشد روانی-اجتماعی اریکسون بین تولّد تا یک سالگی پدید میآید و بنیادیترین مرحله در زندگی است.
· به دلیل آن که نوزاد به طور کامل وابسته است، رشد اعتماد در او به کیفیت و قابلیت اطمینان کسی که از او پرستاری میکند بستگی دارد.
· اگر اعتماد به نحو موفقیتآمیزی در کودک رشد یابد، او در دنیا احساس امنیت خواهد کرد. اگر پرستار ناسازگار، پس زننده یا از نظر عاطفی غیرقابل دسترس باشد، به رشد حس بیاعتمادی در کودک کمک میکند. عدم توفیق در رشد اعتماد، به ترس و باور این که دنیا ناسازگار و غیرقابل پیشبینی است منجر میگردد.
مرحله 2 رشد روانی-اجتماعی: خودگردانی و اتکاء به نفس در برابر شرم و شک
· دومن مرحله نظریه رشد روانی-اجتماعی اریکسون در دوران اولیه کودکی صورت میگیرد و بر شکلگیری و رشد حس عمیقتری از کنترل شخصی در کودکان تمرکز دارد.
· اریکسون همانند فروید عقیده داشت که آموزش آداب دستشویی رفتن، بخش حیاتی و ضروری این فرایند است. امّا استدلال اریکسون کاملاً با فروید متفاوت بود. اریکسون عقیده داشت که یادگیری کنترل کارکرد بدن به پیدایش حس کنترل و استقلال میانجامد.
· رویدادهای مهم دیگر در این مرحله شامل به دست آوردن کنترل بیشتر بر انتخاب غذا، اسباببازی و لباس است.
· کودکانی که این مرحله را با موفقیت پشت سربگذارند، احساس امنیت و اطمینان میکنند. در غیر این صورت، حس بیکفایتی و شک به خود در آنها باقی میماند.
مرحله 3 رشد روانی-اجتماعی: ابتکار در برابر گناه
· در خلال سالهای قبل از مدرسه، کودکان شروع به قدرت نمایی و اعمال کنترل بر دنیای خود از طریق برخی بازیها و سایر تعاملات اجتماعی میکنند.
· کودکانی که این مرحله را با موفقیت بگذرانند، حس توانایی شخصی و قابلیت رهبری دیگران را پیدا میکنند. و آنهایی که در به دست آوردن این مهارتها ناکام میمانند، حس گناه، شک به خود و کمبود ابتکار در آنها باقی میماند.
مرحله 4 رشد روانی-اجتماعی: کوشایی در برابر حقارت
· این مرحله، سالهای اول مدرسه، تقریباً از 5 سالگی تا 11 سالگی را در برمیگیرد.
· کودکان از طریق تعاملات اجتماعی شروع به رشد حس غرور نسبت به دستاوردها و توانائیهای خود میکنند.
· کودکانی که توسط والدین یا معلمان تشویق و هدایت میشوند، حس کفایت، صلاحیت و اعتقاد به تواناییهای خود در آنها به وجود میآید.
· آنهایی که از سوی والدین، معلمان یا همسن و سالهای خود به قدر کافی مورد تشویق قرار نمیگیرند به توانایی خود برای موفقیت، شک خواهند کرد.
مرحله 5 رشد روانی-اجتماعی: هویت در برابر گمگشتگی
· در دوران نوجوانی، کودکان به کشف استقلال خود میپردازند و به عبارت دیگر، خود را حس میکنند.
· آنهایی که از طریق کاوشهای شخصی، تشویق و پشتیبانی مناسبی دریافت کنند، این مرحله را با حس استقلال و کنترل و نیز حسی قوی نسبت به خود پشتسر میگذارند. و کسانی که نسبت به باورها و تمایلات خود نامطمئن بمانند، درباره خود و آینده نیز نامطمئن و گمگشته خواهند بود.
مرحله 6 رشد روانی-اجتماعی: تعلّق در برابر انزوا
· این مرحله، دوران اولیه بزرگسالی، یعنی زمانی که افراد به کشف روابط شخصی میپردازند را در بر میگیرد.
· اریکسون عیقده داشت که برقرار کردن روابط نزدیک و متعهدانه با دیگران ضرورت دارد. کسانی که در این مرحله موفق باشند، روابط مطمئن و متعهدانهای را به وجود خواهند آورد.
· به یاد داشته باشید که هر مرحله بر پایه مهارتهای یادگرفته شده در مراحل قبل بنا میشود. اریکسون عقیده داشت که حس قوی هویت شخصی برای ایجاد روابط صمیمانه و همراه با تعلّق خاطر اهمیت دارد. مطالعات نشان دادهاند که کسانی که حس ضعیفی نسبت به خود دارند در روابطشان نیز تمایل به تعهدپذیری کمتری دارند و بیشتر در معرض انزوای عاطفی، تنهایی و افسردگی قرار دارند.
مرحله 7 رشد روانی-اجتماعی: فعالیت در برابر رکود
· در دوران بزرگسالی، ما به ساختن زندگی خود ادامه میدهیم و تمرکزمان بر روی شغل و خانواده قرار دارد.
· کسانی که در این مرحله موفق باشند، حس خواهند کرد که از طریق فعال بودن در خانه و اجتماع خود، در کار جهان مشارکت دارند. آنهایی که در به دست آوردن این مهارت ناموفق باشند، حس غیرفعال بودن، رکود و درگیر نبودن در کار دنیا را پیدا خواهند کرد.
مرحله 8 رشد روانی- اجتماعی: یکپارچگی در برابر ناامیدی
· این مرحله مربوط به دوران کهنسالی است و بر بازتاب فعالیتهای گذشته تمرکز دارد.
· آنهایی که در این مرحله ناموفق هستند حس خواهند کرد که زندگیشان تلف شده است و بر گذشته افسوس خواهند خورد. در این حالت است که فرد با حس ناامیدی و ناخشنودی روبرو خواهد شد.
· کسانی که از دستاوردهای گذشته خود در زندگی احساس غرور داشته باشند، حس یکپارچگی، درستی و تشخّص خواهند کرد. با موفقیت پشت سرگذاشتن این مرحله یعنی نگاه به گذشته با اندکی تأسف و احساس رضایت کلّی. این افراد کسانی هستند که خردمندی به دست میآورند، حتی در مواجهه با مرگ.
روانشناسی بازی
انسان نیاز به حرکت و جنبش دارد و بازی بخش مهمی از این نیاز است. هر فرد برای رشد ذهنی و اجتماعی خود، نیازمند اندیشه و تفکر است و بازی خمیر مایه این تفکر و اندیشه است. آمادگی جسمی و روحی برای مقابله با مشکلات بخشی از فلسفه ی بازی کودکان است، بنابراین، بازی هر چه گسترده تر، پیچیده تر و اجتماعی تر باشد کودک از مصونیت روانی بیشتری برخوردار می شود. کشف دنیای اطراف بخش دیگری از فلسفه بازی است که کودک حس کنجکاوی خود را از این طریق ارضا می کند. بازی تن و روان کودک را ایمنی می بخشد و مسؤولیتهای اجتماعی و اقتصادی را که در آینده باید بدون کشید به او می آموزد. کودک با بازی کردن موقعیتی بدست می آورد تا اعتقادات، احساسات و مشکلات خود را پیدا کند و مهارتهای زندگی را بیاموزد.\" رابرت وایت\" میگوید: «ساعات زیادی را که کودکان صرف بازی می کنند نمی توان به هیچوجه تلف شده تلقی نمود، بازی ممکن است شادی بخش باشد ولی در دوران کودکی یک کار جدی است ». بدون تردید بازی بهترین شکل فعالیت طبیعی هر کودک محسوب میشود. تعـــــریف بـــازی : به هرگونه فعالیت جسمی یا ذهنی هدفداری که به صورت فردی یا گروهی انجام پذیرد و موجب کسب لذت و اقناع نیازهای کودک شود، بازی می گویند. نقش بازی در رشـــد اجتماعـــی کـــودک:
موجب ارتباط کودک با محیط بیرون می شود و دنیای اجتماعی او را گسترش می دهد. موجب شکـــوفایـــی استعدادهای نهفته و بروز خلاقیت می شود. همکاری ، همیاری و مشارکت کــودک توسعه می یابد. با رعایت اصول و مقــــررات آشنا می شود. همانند سازی با بـــــزرگسالان را مـــــی آموزد. با مفهــــوم سلسله مــــراتب آشنا شده و آنــــرا رعایت می کند. رقابت را می آموزد و شکست را بطور واقعــــی تجربه می کند. قدرت ابراز وجود پیدا می کند و از ترس، کمرویـی و خجالت بیهوده رها می شود. حمایت از افــــراد ضعیف را مـــی آموزد.
نقش بازی در رشــد عاطفـــی کــــودک:
نیاز به بـــرتری جویــــی را ارضا می کند. موجب ابراز احساسات، عواطف ، ترس ها و تردیدها ، مهر و محبت ، خشم و کینه و نگرانی ها می شود. تمایل به جنگجویــی و ستیـــزه گــــری را کم می کند. « برون نگــــری» کــودک را افــزایش می دهد. نقش بـــازی در رشد جسمـــی کـــودک : مـــوجب رشد هماهنگ دستگاهها و اعضای مختلف بدن می شود. باعث تقویت حواس کــــودک می شود. نیـــرو و انرژی بدن را به بهتـــرین شکل مصرف می کند. کـــودک به تــوانمندی های فکـــری و بدنی خود آگاهـــی پیدا می کند.
نقش بــــازی در رشد ذهنــــی کـــودک :
در یادگیــــری زبان نقش بسزایــــی دارد. در رشــــد هـــوشــــی کـــودک بسیار مؤثــــر است. با مفاهیــــم ساخت، فضـــا و شکــــل آشنا مـــــی شــود. رفتــارهای هـــوشمندانه کـــودک تقویت می شود. موقعیت استفاده از قوه تخیل در کـــودک به وجود می آید. زمینه بهتـــــری بـــرای تفکــــر فـــراهم می کند. انــــواع بازی هـــا: کودکان روحیات متفاوتی دارند و با توجه به ویژگیهای خود، بازیهای مختلفی را تجریه می کنند.
عواملی که در انتخاب نوع بازی کودکان دخالت دارند عبارتند از :
تفاوتهای فردی، میزان سلامتی، سطح رشد جسمی و حرکتی، بهره هوشی، جنسیت، خلاقیت، فرهنگ خانواده و موقعیت جغرافیایی بر همین اساس بازی به انواع گوناگون تقسیم می شود:
?- بـــازی های جسمــــی : از قدیمی ترین نوع بازیهاست، به ابزار مخصوص نیازمند است ، هم به صورت انفرادی و هم به صورت گروهی انجام می شود، برای مصرف انرژی اضافی بدن و نجات یافتن از خستگی و کسالت بسیار مفید است و رفتارهای ناآرام و پرخاشگری توأم با عصبانیت کودک را کاهش می دهد.
?- بــــازی های تقلیــــــدی : کودک به تقلید نقش هایی می پردازد که آنها را باور کرده است. معمولاً بهترین شخصیت ها برای شروع ایفای نقش ، والدین، برادران ، خواهران و دوستان هستند. کودک از ایفای نقش آنان لذت برده و تجربه کسب می کند. در دوره ی دبستان بیشتر نقش معلمان را تقلید می کند، در حالی که در دوره ی نوجوانی از تقلید رفتار بزرگسالان دوری می کند و به تقلید رفتار همسالان می پردازد که این خود آغازی است برای هماهنگی و همسو شد با گروههای اجتماعی و ایفای نقش های واقعی زندگی.
?- بـــازی های نمایشــــی : کودک در تقلید از بزرگترها از لباس و وسایل مخصوص آنها نیز استفاده می کند، مانند پسر کوچکی که کت پدر را به تن کرده، عینک او را به چشم می زند و یا دختر بچه ای که کفش پاشنه دار مادر را پوشیده و به زحمت راه می رود.
?- بــــازی هـــــای نمــــادی: زمانی که کودک دستیابی به ابزار و وسایل مورد نیاز خود را غیرممکن می بیند، نیازها و آرزوهای خود را با استفاده از وسایل نمادین و از طریق بازی بیان می کند. برای مثال بر تکه ای چوب سوار شده، این طرف و آن طرف می رود، مانند این که سوار بر اسبی شده و آن را هدایت می کند. این نوع بازی ها یکی از بهترین شیوه های بازی درمانی محسوب می شوند.
?- بــــازی های آمــوزشـــی : مهمترین وسیله آموزش کودک ، استفاده از وسایل بازی مناسب است، مانند مکعب های چوبی که کودک با جور کردن و دسته بندی کردن آنها می تواند با مسائل اساسی اما ساده و آسان ریاضی آشنا شود. از خانه ی کوچک اسباب بازی برای آشنا کردن کودک با واقعیت های موجود زندگی می توان استفاده کرد. بازی های آموزشی موجب تقویت حواس و رشد قوای ذهنی و اجتماعی کودک می شوند، به شرط آن که سعی کنیم کنترل اصلی بازی در اختیار کودک باشد و جهت و مسیر آن را او تعیین کند.
?- بــــازی های خلاقیتـــــی : کودک از طریق به وجود آوردن چیزی، عقاید و احساساتش را اظهار می کند ، مانند نقاشی، موسیقی ، خمیربازی، شن بازی و یا استفاده از لغات که او را قادر می سازد تا در آینده داستان شعر و نمایشنامه بنویسد.
تـــوصیه هایـــی بــــرای والــــدیــــن :
?- به بازی کـــودکان اهمیت دهیم، زیرا زندگی آنها در بازی، شکل واقعی به خود می گیرد.
?- تلاش کنیم تا بازیهای کودکان متناسب با فرهنگ و ارزشهای خانواده باشد.
?- با دقت در تفکرات خلاق و پویایی کودکان در حال بازی می توانیم با چگونگی شخصیت آنها بیشتر آشنا شویم.
?- در بازی کودکان دخالت نکنیم اما راهنما و کمک کننده خوبی باشیم.
?- با همبازی شدن با کودکان راه دوستی ها را باز کنیم و راه پنهان کاری های دوره نوجوانی را ببندیم.
?- کاری کنیم که بازی به صورت تجربه ای لذت بخش در ذهن کودک باقی بماند.
?- بـــرای متوقف کردن بازی از امـــر و نهی استفاده نکنیم.
?- با توجه به روحیه ی کنجکاو کودک، به گونه ای او را راهنمایی کنیم که به تفکر مثبت و اندیشه خلاق و سازنده دست یابد.
?- مراقب باشیم که محیط بازی موجب آسیب جسمی، فکری و یا روانی نشود.
??- در انتخاب نوع بازی، به سن ، جنس و توانایی های فرزندمان توجه کنیم.
??- نوع و مدت زمان بازی فرزندمان را طوری کنترل کنیم که از فشارهای هیجانی و روحی بیش از حد دور باشد( به ویژه بازی های رایانه ای).
??- بـــرای انتخاب الگوهای صحیح، زمینه مناسبی را برای بازی های تقلیدی کـــودکانمان فراهم نماییم.
??- از محدود کـــردن کـــودک در هنگام بازی بپــرهیـــزیم.
??- وسایل بازی را مناسب سن و رشد جسمی و ذهنی کودک تهیه کنیم
??- آداب اجتماعی و چگونگی رفتار با دیگران را ضمن همبازی شدن با کودکان می توانیم به صورت غیرمستقیم به آنها بیاموزیم.
??- به مطالب و نحوه ی بیان کودکان در بازی به خوبی توجه کنیم، زیرا احساسات و مشکلات زندگی واقعی آنها در بازی منعکس می شود.
??- برای انتخاب همبازی های خوب، فرزندمان را غیر مستقیم راهنمایی کنیم، زیرا رفتارهای یک همبازی خود تأثیر بسیار مثبتی در آینده ی او خواهد داشت.
??- اگر در حضور فرزندمان با وسایل موجود در خانه برای او اسباب بازی (ماشین ، عروسک و ...) بسازیم، ارتباط عاطفی میان ما و کودکانمان تقویت خواهد شد.
??- برای تقویت حس همکاری و مسؤولیت پذیری فرزندمان با او توافق کنیم که پس از بازی، اسباب بازی های خود را جمع کرده و سرجایش بگذارد و گرنه دفعه بعد اجازه استفاده از آنها را نخواهد داشت.
??- از فرزندمان بخواهیم که اجازه دهد تا همبازی هایش از اسباب بازی های او استفاده کنند، زیرا این کار موجب تقویت حس نوع دوستی و تسهیل در ارتباط با دیگران می شود.
??- اسباب بازی گران قیمت ممکن است وسیله بازی مفیدی نباشد. هنگام خرید توجه داشته باشیم که اسباب بازی باید بتواند قدرت خلاقیت و سازندگی فرزندمان را رشد دهد. وسایل بازی جورکردنی، پازل ها، خمیربازی، گل رس و .... اسباب بازی های مناسبی به شمار می روند.
??- اگر کودکان در هنگام بازی با هم اختلاف پیدا کردند اجازه بدهیم خودشان مشکل را حل کنند. در صورتی که اختلاف تشدید شود فقط آنها را از هم جدا کنیم و هرگز از یکی از طرفین ، جانبداری نکیم.
??- در محیط های بازی گروهی مثل زمین بازی کودکان در پارک ها، اجازه دهیم بچه ها با هم دوست شوند و بازی کنند، از وارد شدن به محیط بازی کودکان بپرهیزیم.
??- از همبازی شدن کودکان با افراد بزرگتر از خود به ویژه «نوجوانان و جوانان» اکیداً جلوگیری کنیم.
??- کودکان همواره نیازمند بازی هستند، پس اسباب بازی های مناسب هر مکان را همراه خود داشته باشیم.
??- کودکان باید به مجموعه ای از بازی های جسمی، اجتماعی، عاطفی و ذهنی بپردازند. هنگامی که فقط یکی از بازی ها را انجام می دهند(مثلاً بازی های رایانه ای) از رشد اجتماعی، جسمی و عاطفی محروم شده و احتمال بروز عصبانیت و پرخاشگری در آنها افزایش می یابد. آخــــر اینکـــه : « بــازی دنیای کــــودکان است، با دنیـــای کــــودکان بازی نکنید. »
http://www.moghanaras.com